11:10 AM

جنبش سبز چرا و چگونه



گذاري بر انحرافات جنبش هاي اجتماعي و دلايل آن
در مقدمه لازم است به چگونگي تشكيل جنبشهاي اجتماعي پرداخته و سپس به انحرافهاي اينگونه جنبشها بپردازم:
تك تك افرادي كه تمايل به يك تحرك اجتماعي دارند چند مرحله را تا جذب شدن و عضو شدن در جنبش طي مي كنند.ابتدا شكل گيري يك خط فكري بر اساس دلايل مشهود در جامعه است كه در ذهن فردي كه قرار است عضوي از جنبش محسوب شود اين فرايند رخ مي دهد و پس از شكل گيري اين خط فكري ذهن ناخودآگاه فرد به دنبال اشتراكات ذهني خود با افراد مجاور در اجتماع مي گردد و مادامي كه فرد اشتراك بيشتري در جامعه يعني همراهي فكري از جانب ديگر اعضاي جامعه با خود مي بيند بر خط فكري خود استوارتر خواهد شد. اما براي تشكيل يك جنبش اجتماعي نياز است كه همه افراد با مشتركات ذهني بتوانند به هم اعتماد كنند و به تبادل نظر بپردازند كه اين بزرگترين مشكل براي تشكيل هر جنبش است بويژه اگر قرار باشد در جوامعي ديكتاتور مآب اين جريان بوقوع بپيوندد. البته خود اين جوامع از نقطه نظر ديكتاتور مآبي مرزبندي هايي دارد كه به جوامع "حاكم ديكتاتور" و جوامع "مردم ديكتاتور پذير" تقسيم بندي مي شوند كه برداشت شخصي نگارنده بر اين است كه جامعه ما به دسته دوم متعلق است و همانگونه كه در ادامه و در بررسي دلايل انحراف به آن خواهم پرداخت مي بينيد كه يكي از دلايل عمده انحرافات جنبشهاي اجتماعي همين ديكتاتور پذيري و يا ديكتاتور پروري جامعه است كه اعضاي هر جنبش طبيعتاً بخشي از اين اجتماع بيمار محسوب ميشوند.
حال اگر به اصل مسئله برگرديم كه چگونه اعتماد به هم و تشكيل يك جنبش درجامعه ديكتاتوري مثل جامعه ما (بدون توجه به دليل سر برافراشتن يك ديكتاتور در جامعه كه در تحليلي مجزا به آن خواهم پرداخت) امكان پذير است ، بايد دانست چنين گروهي با اشتراكات ذهني و فكري پس از رسيدن به يك قطعيت ذهني براي همنوايي و اعتماد ، به يك كاتاليزور اجتماعي نياز دارند كه گاهاً اين كاتاليزور ممكن است با يك خطاي سياسي يا اجتماعي از جانب ديكتاتور حاكم به فرايند اجتماعي تشكيل جنبش اضافه شود و گاه ممكن است طي يك جريان پيش بيني نشده و ناخواسته اضافه شود . كه در مورد جامعه ما تركيبي از هر دو اتفاق افتاد يعني يك جريان پيش بيني نشده با اضافه شدن به خطاهاي سياسي حاكمان ديكتاتور خوي موجب تسريع در شكل گيري اين اعتماد بين افراد هم عقيده و نهايتاً تشكيل جنبش گرديد.
در بررسي دلايل انحراف به سه گروه تشكيل دهنده جنبش كه بر اساس سرانجام آنها تقسيم بندي مي شوند:
گروهي كه قرباني مي شوند ، گروهي كه پس از به انجام رسيدن جنبش (خواه سرانجام خوشايند و خواه ناخوشايند ) به حاشيه(فكري) اجتماع رانده مي شوند .و سومين گروه گروهي هستند كه دسترنج اين حركت اجتماعي را در دست مي گيرند و اين گروه است كه در مورد انحراف و يا عدم انحراف جنبش مي تواند تأثيرگذار باشند. دو گروه اول كه قطعاً عامه مردم اند را جداگانه و گروه سوم را در بخش ديگري تحليل خواهم كرد.
گروه اول:
در واقع گروه به حاشيه فكري رانده شده، وامدار قربانيان جنبش اند كه بايد به آرمانهاي آنها پايبند باشند نه به آرمانهاي گروه سوم و تنها ابزار بازدارنده انحراف گروه سوم حضور و به حاشيه نرفتن گروه دوم است .گروه اول يعني قربانيان هر جنبش را بايد مظلومترين و مقدس ترين گروه دانست چرا كه در راستاي اهداف آرماني خود قرباني شده اند ولي دو گروه ديگر براي سهم بردن از تقدس دو راه دارند ماداميكه به آرمانهاي قربانيان پايبندند از تقدس آنها نيز سهم خواهند برد و چه گروه دوم عطاي آرمانها را به لقايش ببخشد و به حاشيه رود از تقدس دور خواهد شد و چه گروه سوم در پي رسيدن به قدرت و قدرت طلبي هاي شيطاني برآيند و به آرمانهاي قربانيان خيانت كنند به ديكتاتوري ديگر تبديل خواهند شد . پس همانگونه كه مي بينيد انحراف گروه سوم تا چه حد مي تواند خطرناك باشد . و لازم است مجدداً تأكيد كنم تنها عامل بازدارنده انحراف گروه سوم حضور پيگير گروه دوم است كه من خود را عضوي از اين گروه كه همان عامه مردم جامعه است مي دانم .
گروه دوم:
مسائلي كه مي تواند گروه دوم را به حاشيه ببرد مواردي است كه بنا به دلايل استراتژيك مبارزه اي تا پايان مبارزه ي اين جنبش (البته پايان مورد نظر من رفتن ديكتاتور حاكم نيست بلكه اطمينان از به نتيجه رسيدن اهداف آرماني جنبش است و اين مبارزه تا اطمينان از عدم وجود خوي ديكتاتوري در گروه در دست گيرنده دسترنج جنبش بايد ادامه داشته باشد . ) به چگونگي اين مسائل نمي پردازم چرا كه ممكن است ابزاري شود براي سركوب اين جنبش و به حاشيه راندن عامه مردم . ولي اگر خود قرباني اين حركت نشوم وعده پرداختن به اين مسائل پس از پيروزي جنبش را مي دهم.
گروه سوم:
اين گروه خطرناكترين و مفيدترين لايه هر جنبش است ، خطرناك زمانيكه در پي خيانت به آرمانهاي مردم برآيد و به قدرت طلبي بپردازند و مفيد زمانيكه به آرمانهاي قربانيان پايبند بوده و براي بازماندگان مرزبندي قائل نشوند و خودي و غير خودي تعريف نكنند . بدانند بايد پيرو خواست مردمي باشند كه وامدار قربانيان خود اند .اما اگر اين گروه مرموزانه عمل كند و با نمايشهاي اجتماعي نشان دهد كه به آرمانها پايبند ولي پشت پرده در جهت قدرت گيري از پي حذف غير خودي ها برآيد آنجاست كه نقش انديشمندان گروه دوم براي جلوگيري از به حاشيه رفتن مردم مشخص مي شود . شايد با داشتن نمونه هايي كه هنوز بيش از سي سال از تاريخ مصرف آنها نگذشته است كمي ساده لوحانه است كه اين جنبش مردمي مجدداً پس از پيروزي تن به خواسته هاي حاكمان خود دهد . بلكه چه حاكم و چه مردم بايد تحت قانون مورد توافق عمل كنند نه اينكه خود معيار سنجش آن قانون قرار بگيرند ، چيزي كه در اين سي ساله اتفاق افتاده است. ...

0 comments:

Post a Comment